سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند متعال، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، روزی اش را به اندازه قرار می دهد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----80623---
بازدید امروز: ----2-----
بازدید دیروز: ----11-----
تو آخر منو می کُشیا

 

نویسنده: فاطمه ماندگار
سه شنبه 85/11/3 ساعت 3:30 صبح

درایامی که مروان بن حکم از طرف معاویه حاکم مدینه بود به اونوشت:

«عمروبن عثمان گزارش کرده است که گروهی از رجال و شخصیتهای

عراق وحجاز نزد حسین بن علی- علیه السلام- رفت وآمد می کنند. و اظهار

کرده است که اطمینان ندارد حسین قیام نکند». مروان درنامۀ خود اضافه

کرد که:« من در این باره تحقیق کرده ام طبق اطلاعات رسیده و او فعلاً قصد قیام و مخالفت ندارد ولی اطمینان ندارم که درآینده نیز چنین باشد اینک نظر خود را در این باره بنویسید».

معاویه- لعنةالله علیه- پس از دریافت این گزارش علاوه بر پاسخ نامۀ مروان نامه ای نیز به این مضموم به حسین بن علی- علیه السلام- نوشت:  «گزارش پاره ای از کارهای تو به من رسیده است که اگر صحت داشته باشد من آنها را شایسته تو نمی دانم. سوگند به خدا هر کس پیمان ومعاهده ببندد باید به آن وفادار باشد، و اگر این گزارش صحت نداشته باشد،تو سزاوارترین شخص برای چنین وضعی هستی. اینک مواظب خود باش وبه عهدوپیمان خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنی با مخالفت روبرو می شوی واگر بدی کنی بدی می بینی ازایجاد اختلاف میان امت بپرهیز...»

پاسخ تاریخی امام حسین علیه السلام

امام حسین (ع) درپاسخ او چنین نوشت:«اما بعد، نامه تو به دستم رسید

نوشته ای که خبرهایی ازمن به گوش تورسیده است که به گمان تو هیچ وقت زیبندۀ من نبوده وتو آنها را درشأن من نمی دانسته ای! باید بگویم تنها خدا است که انسان را به کارهای نیک هدایت می کند و توفیق اعمال خیر را به انسان می دهد. اما آنچه در باب من به گوش تو رسیده یک مشت سخنان بی اساس است که چاپلوسان و سخن چینان تفرقه انداز و دروغ پرداز از پیش خود ساخته وپرداخته اند. این گمراهان

بی دین دروغ گفته اند من نه تدارک جنگی برضد تو دیده ام ونه قصد خروج بر ضد تو داشته ام ولی از اینکه بر ضد تو و بر ضد دوستان ستمگر و بی دین تو که حزب ستمگران و برادران شیطانند، قیام

نکرده ام از خدا می ترسم. آیا تو قاتل«حجربن عدی» ویارانش نبودی؟ قاتل کسانی که همه نمازگزاران و پرستیدگان خداوند بودند؛ کسانی که  بدعتها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه می کردند و کارشان امر به معروف و نهی از منکر بود. تو پس از آنکه به آنان امان دادی وسوگندهای اکید یاد کردی که به خاطر حوادث گذشته آزارشان نکنی ، برخلاف امان و سوگند خود آنان را ظالمانه کشتی وبا این کار بر خدا گستاخی نموده عهد و پیمان او را سبک شمردی. آیا تو قاتل «عَمربن حَمِق »،آن مسلمان پارسا که از کثرت عبا دت چهره وبد نش تکیده وفرسوده شده بود،نیستی که پس ازدادن امان وبستن پیمان - پیمانی که اگر به آهوان بیابان می دادی،از قله های کوهها پایین می آمدند - اورا کشتی؟! آیاتونبودیکه«زیاد»(پسرسُمَیَّه) رابرادرخود خواندی واوراپسر ابوسفیان قلمدادکردی ،درحالی که پیامبرفرموده است:«نوزاد به پدر   ملحق میگرددوزناکاربایدسنگسارگردد»؟!

ای کاش جریان به همینجا خاتمه می یا فت ،اما چنین نبود، بلکه پسر  سمیه را پس از بردار خواندگی،برملت مسلمان مسلط ساختی واو نیز با اتکا به قدرت تو مسلمانها راکشت ،دستهاوپاهایشان راقطع کرد، وبرشاخه های نخل به دارآوخت!ای معاویه توعرصه راچنان برمسلمانان تنگ ساختی که گویی تواز این امت ،وامت ازتونبوده اند!

آیاتوقاتل«حضرمی»نیستی که جرم واین بود که همین زیادبه تواطلاع دادکه «پیرودین علی است »،درحالی که دین علی همان دین پسر عمویش پیامبرصلی الله علیه واله وسلم است وبنام همان دین است که اکنون توبراریکۀ حکومت وقدرت تکیه زده ای !واگر این نبود ،تووپدرانت

هنوز درجاهلیت به سرمی بردید وبزرگترین شرف وفضیلت شما،رنج ومشقت دو سفر زمستانی وتابستانی به یمن وشام بود،ولی خداوند درپر تورهبری ماخاندان ،شماراازاین زندگی نکبتبار نجات بخشید.

ای معاویه! یکی ازسخنان تواین بود که در میان این امت ایجاد اختلاف وفتنه نکنم .من هیچ فتنه ای بزرگترومهمتر ازحکومت توبر این امت سراغ  ندارم!دیگراز سخنان تواین بود که مواظب رفتار ودین خود ، وامت محمدصلی الله علیه واله وسلم باشم .من(وقتی به وظیفۀ خود می اندیشم وبه دین خود وامت محمد صلی الله علیه وسلم نظر می افکنم)

وظیفه ای بزرگتراز این نمی دانم که باتوبجنگم ،واین جنگ ، جهاد درراه خداخواهد بود،واگر (به خاطر یک رشته غذرها) ازقیام برضدتوخودداری کنم ازخداطلب آمرزش می کنم (چون ممکن است آن عذرهادرپیشگاه خداپذیرفته نباشد)وازخدا می خواهم مرابه آنچه موجب رضاوخشنودی اوست،ارشادوهدایت کند. ای معاویه !دیگرازسخنان تواین بودکه: اگرمن به توبدی کنم،بامن بدی خواهی کردواگر باتو دشمنی  کنم دشمنی خواهی نمود.باید بگویم:دراین جهان نیکان وصالحان  همواره بادشمنی بدکاران روبرو بوده اند، ومن امید وارم دشمنی توزیانی به من نرساند وزیان بداندیشیهای تو بیش از همه متوجه خودت گرددواعمال تورانابودسازد،پس هرقدرمی توانی دشمنی کن!.

ای معاویه !ازخدابترس وبدان که گناهان کوچک وبزرگت همه در پرونده خدایی ثبت شده است .این رانیزبدان که خداوند جنایات توراکه

به صِرِف ظن وگمان مردم رامی کشی،وبه محض اتهام،آنا ن راباز داشت  وگرفتار می سازی،وکودکی شرابخوارو سگبازرابه حکومت رسانده ای ،هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد. توبا این کار،خود رابه هلاک افکندی،دین خودراتباه ساختی،وحقوق ملت راپایما ل کردی ،    والسلام...

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خدایا ..............
    اولین فرمان الهی
    شهادت بانوی دو عالم بر فرزند غائبش و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت ب
    همه آرزویم اینست...
    نمی دانم...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •