سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره اندرز، بیداری است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----80628---
بازدید امروز: ----7-----
بازدید دیروز: ----11-----
تو آخر منو می کُشیا

 

نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 85/11/6 ساعت 11:18 عصر

درایامی که مروان بن حکم از طرف معاویه حاکم مدینه بود به اونوشت:

«عمروبن عثمان گزارش کرده است که گروهی از رجال و شخصیتهای

عراق وحجاز نزد حسین بن علی- علیه السلام- رفت وآمد می کنند. و اظهار

کرده است که اطمینان ندارد حسین قیام نکند». مروان درنامۀ خود اضافه

کرد که:« من در این باره تحقیق کرده ام طبق اطلاعات رسیده و اوفعلاً قصد قیام و مخالفت ندارد ولی اطمینان ندارم که درآینده نیز چنین باشد اینک نظر خود را در این باره بنویسید».

معاویه- لعنة الله علیه- پس از دریافت این گزارش علاوه بر پاسخ نامۀ مروان نامه ای نیز به این مضموم به حسین بن علی- علیه السلام- نوشت:  «گزارش پاره ای از کارهای تو به من رسیده است که اگر صحت داشته باشد من آنها را شایسته تو نمی دانم. سوگند به خدا هر کس پیمان ومعاهده ببندد باید به آن وفادار باشد، و اگر این گزارش صحت نداشته باشد،تو سزاوارترین شخص برای چنین وضعی هستی. اینک مواظب خود باش و به عهد و پیمان خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنی با مخالفت روبرو می شوی واگر بدی کنی بدی می بینی ازایجاد اختلاف میان امت بپرهیز...»

پاسخ تاریخی امام حسین علیه السلام

امام حسین (ع) درپاسخ او چنین نوشت:«اما بعد، نامه تو به دستم رسید

نوشته ای که خبرهایی ازمن به گوش تو رسیده است که به گمان تو هیچ وقت زیبندۀ من نبوده و تو آنها را در شأن من نمی دانسته ای! باید بگویم تنها خدا است که انسان را به کارهای نیک هدایت می کند و توفیق اعمال خیر را به انسان می دهد. اما آنچه در باب من به گوش تو رسیده یک مشت سخنان بی اساس است که چاپلوسان و سخن چینان تفرقه انداز و دروغ پرداز از پیش خود ساخته و پرداخته اند. این گمراهان بی دین دروغ گفته اند من نه تدارک جنگی برضد تو دیده ام

و نه قصد خروج بر ضد تو داشته ام ولی از اینکه بر ضد تو و بر ضد دوستان ستمگر و بی دین تو که حزب ستمگران و برادران شیطانند، قیام نکرده ام از خدا می ترسم. آیا تو قاتل«حجربن عدی» و یارانش

نبودی؟ قاتل کسانی که همه نمازگزاران و پرستیدگان خداوند بودند؛ کسانی که  بدعتها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه می کردند و کارشان امر به معروف و نهی از منکر بود. تو پس از آنکه به آنان امان دادی و سوگندهای اکید یاد کردی که به خاطر حوادث گذشته آزارشان نکنی ، برخلاف امان و سوگند خود آنان را ظالمانه کشتی وبا این کار بر خدا گستاخی نموده عهد و پیمان او را سبک شمردی. آیا تو قاتل «عَمربن حَمِق »،آن مسلمان پارسا که از کثرت عبادت چهره و بدنش تکیده و فرسوده شده بود،نیستی که پس ازدادن امان وبستن پیمان - پیمانی که اگر به آهوان بیابان می دادی،از قله های کوهها پایین می آمدند – او را کشتی؟! آیا تو نبودی که«زیاد» (پسرسُمَیَّه) را برادرخود خواندی و او را پسر ابوسفیان قلمداد کردی ،درحالی که پیامبرفرموده است:«نوزاد به پدرملحق میگردد و زناکارباید سنگسارگردد»؟!

ای کاش جریان به همین جا خاتمه می یا فت ،اما چنین نبود، بلکه پسر  سمیه را پس از بردار خواندگی، برملت مسلمان مسلط ساختی واو نیز با اتکا به قدرت تو مسلمانها را کشت ،دستها و پاهایشان را قطع کرد، و بر شاخه های نخل به دار آویخت! ای معاویه تو عرصه را چنان بر مسلمانان تنگ ساختی که گویی تو از این امت ،وامت ازتو نبوده اند!

آیا تو قاتل«حضرمی» نیستی که جرم واین بود که همین زیاد به تو اطلاع داد که «پیرودین علی است »،درحالی که دین علی همان دین پسر عمویش پیامبرصلی الله علیه واله وسلم است و بنام همان دین است که اکنون تو بر اریکۀ حکومت و قدرت تکیه زده ای! واگر این نبود ،تو و پدرانت هنوز درجاهلیت به سرمی بردید و بزرگترین شرف و فضیلت

شما،رنج ومشقت دو سفر زمستانی و تابستانی به یمن وشام بود، ولی خداوند درپرتو رهبری ما خاندان ،شما را ازاین زندگی نکبتبار نجات بخشید. ای معاویه! یکی ازسخنان تواین بود که در میان این امت ایجاد

اختلاف و فتنه نکنم .من هیچ فتنه ای بزرگترو مهمتر ازحکومت تو بر این امت سراغ  ندارم! دیگراز سخنان تواین بود که مواظب رفتار و دین خود ، وامت محمد صلی الله علیه واله وسلم باشم. من(وقتی به وظیفۀ خود می اندیشم و به دین خود و امت محمد صلی الله علیه وسلم نظر می افکنم) وظیفه ای بزرگتراز این نمی دانم که با توبجنگم ،واین جنگ ، جهاد در

راه خدا خواهد بود،واگر (به خاطر یک رشته عذرها) ازقیام برضد تو خودداری کنم ازخدا طلب آمرزش می کنم (چون ممکن است آن عذرها درپیشگاه خدا پذیرفته نباشد) و ازخدا می خواهم مرا به آنچه موجب رضا وخشنودی اوست،ارشاد وهدایت کند. ای معاویه! دیگرازسخنان تواین بود که: اگرمن به تو بدی کنم، با من بدی خواهی کرد واگر با تو دشمنی کنم دشمنی خواهی نمود.باید بگویم: در این جهان نیکان و صالحان  همواره با دشمنی بدکاران روبرو بوده اند، و من امیدوارم دشمنی تو زیانی به من نرساند وزیان بد اندیشیهای تو بیش از همه متوجه خودت گردد واعمال تو را نابود سازد،پس هرقدرمی توانی دشمنی کن!. ای معاویه! ازخدا بترس و بدان که گناهان کوچک و

بزرگت همه در پرونده خدایی ثبت شده است .این را نیزبدان که خداوند جنایات تو را که به صِرِف ظن و گمان مردم را می کشی،و به محض

اتهام،آنا ن را باز داشت و گرفتار می سازی، و کودکی شرابخوار و سگباز را به حکومت رسانده ای ،هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد. تو با این کار،خود را به هلاک افکندی، دین خود را تباه ساختی،و حقوق ملت را پایمال کردی، والسلام...

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خدایا ..............
    اولین فرمان الهی
    شهادت بانوی دو عالم بر فرزند غائبش و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت ب
    همه آرزویم اینست...
    نمی دانم...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •