سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----83633---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----1-----
تو آخر منو می کُشیا

 

نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 86/1/31 ساعت 8:54 صبح

 

خسته

خسته

ازاین همه تنهایی

خسته ازاین همه ترس

کاش می دانستی .

چه اندازه اتنظار تورا

می کشم .

کاش می توانستم حجابهای میانمان را بردارم.

کمکم کن تا این فاصله ها را بردارم.

همیشه به غروب نگاه می کنم .

وبه فکر توهستم.

که توبیایی!

تورامی خوانم که

شاید که بیایی

من خسته نمی شوم از انتظار تو

 من چشم به راهت هستم .

که شاید که همه جمعه بیای  

وقت است.

 که بیایی که بیایی!

 



  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •