سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----80624---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----11-----
تو آخر منو می کُشیا

 

نویسنده: فاطمه ماندگار
شنبه 85/10/30 ساعت 12:13 صبح

ای خدای بزرگ آن قدر به ما عظمت روح و تقوا عطا کن که همه ی وجود خود را با عشق و رغبت قربانی حق کنیم .

خدایا آن چنان تار وپود وجود ما را به عشق خود عجین کن که در وجودت محو شویم .

خدایا ما را از گرداب خود خواهی واز گرد باد هوا هوس نجات ده و

به ما قدرت ایثار عطا کن.

خدایا در این لحظات سختِ امتحان،نورایمان رابر قلب ما بتابان وما

را ازلغزش نگاه دار.

خدایا ما راقدرت ده که طاغوتِ خودپرستی را به زیرپا افکنیم و حقّ

وحقیقت را فدای منفعت های شخصی نکنیم.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 85/10/29 ساعت 10:47 عصر

اما م حسین –علیه السلام- پیش از حرکت از مدینه ،و صیت نامه ای خطا ب به برادرش

«محمد حنفیه »نوشت و طی آن علت قیام ونهضت خود رااصلاح امور امت اسلامی

وامربه معروف ونهی ازمنکر، وزنده کردن سیرۀ  جدّش  پیامبر وپدرش علی معرفی

 کرد. امام دراین وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش  درباره توحید و نبوت و معاد،

چنین نوشت:«....من، نه از روی خود خواهی وسرکشی وهوسرانی (از مدینه )خارج

می گردم، ونه برای ایجاد فساد وستمگری،بلکه هد ف  من از این حرکت،اصلاح مفاسدِ

امت جدّم و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است و می خواهم سیرۀ جدّم (پیامبر)

وپدرم علی بن ابیطا لب  را درپیش گیرم .هرکسی دراین راه به پاس احترام حق ازمن

 پیروی کند ،  راه خود را درپیش خواهم گرفت ، تا خداوند میان من  و این قوم داوری

کند که او بهترین داوران است....» .

چنانکه می بینیم امام (ع) دراین وصیتنامه انگیزه قیام خود را چهارچیز اعلام می کند:

1-اصلاح امورامت ؛

2- امر به معروف ؛

3- نهی از منکر ؛

4- پیروی از سیرۀ جدّش پیامبر و پدرش علی – علیه السلام – وزنده کردن سیره آن دو بزرگوار.

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
پنج شنبه 85/10/28 ساعت 4:20 عصر

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

آن سال محرّم با تابستان گرم و سوزانی مصادف شده بود.

وآفتاب داغ چون شلاق بر زمین شنزارمی نواخت آبهایی

را که هم امام حسینعلیه السلام  ویارانش ذخیره کرده بودند

تمام شد،فشار بی آبی و تشنگی زنان و کودکان و مردان و

درنگرانی و مضیقۀ درناکی بودند«عبدالله بن حسین (ع)»

که برخی او را «علی اصغر» نامیده اند کودک شیرخواری

بود که سِنّش به یک سال هم نمی رسید او تشنه شده لبهای

کوچکش خشک و گلویش از شدت تشنگی تفیده بود و نالۀ

مظلومانۀ این کودک معصوم که در فضای خیمه های سپاهِ

امام حسینعلیه السلام  می پیچید همه را نگران کرده بود.

عباسعلیه السلام  اندکی صبرکرد تا هوا تاریک شود و شب بر

چهرۀ جهان پردۀ ظلمت کشد وبرای آوردن آب به خیمه ها

رهشپارشود. به هرحال شب فرارسید وعباس(ع) درحالی

که شمشیرآخته دردست داشت ونیروی اندکی او راهمراهی

می کردند نزدیک نهر فرات رسیدند که عمروبن حجاج

مأمورنگهبانی فرات به همراه نیروهای زیادی بود.

فریاد عباس(ع) شمشیرخودرا ازغلاف بیرون آورده وقبضۀ

آن را به منظوردفاع و حمله در دست می فشرد،تعدادی از

تعدادی ازهمراهانش توانستند بیست مشک را پرازآب کنند و

درگیری سختی بوجود آمده بود. ولی فریاد الله اکبرعباس(ع)

وحشت و رعب عجیبی دردل افراد دشمن انداخت و درحالی

که خود چون کوه استواری برجا ایستاده ویزیدیان اسب سوار

راپراکنده می کرد،ازجان یاران نیزدفاع می کرد.

عباس(ع)وهمراهانش توانستند آب به خیمه ها بیاورند، به این

جهت عباس(ع)لقب سقّا گرفت.

دوست دارم کام عطشان تو را سیراب سازم

                       گرچه خود ازتشنه کامی برلب دریا بسوزم


    نظرات دیگران ( )
<      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خدایا ..............
    اولین فرمان الهی
    شهادت بانوی دو عالم بر فرزند غائبش و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت ب
    همه آرزویم اینست...
    نمی دانم...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •